غم و اضطراب هر دو موضوعاتی هستند که همه ما آنها را تجربه می کنیم، این دو یک واکنش کاملا طبیعی در برابر اوقات سخت زندگی است و معمولاً با گذر زمان و تلاش
از بین میرود.
اما افسردگی فراتر از یک روحیه پایین همراه با غم و اندوه است و اوضاع کاملا متفاوت میباشد،افسرده گی یک بیماری جدی است که بر سلامت جسمی و روانی شما تأثیر
می گذارد.
بیایید در مورد اینکه چگونه سفر می تواند به شما در مبارزه با افسردگی کمک کند صحبت کنیم.
وقتی فردی افسرده است یا در او علائم افسردگی دیده میشود ، این امر در زندگی روزمره و عملکرد منظم او اختلال ایجاد می کند و می تواند هم برای فرد مبتلا به افسردگی و هم برای کسانی که به او اهمیت می دهند درد و ناراحتی ایجاد کند. پزشکان این وضعیت را “اختلال افسردگی” یا “افسردگی بالینی” می نامند. این نشانه ضعف شخص از نظر احساسی یا نقص شخصیتی که ممکن است در او ایجاد شده باشد نیست این حالت یک بیماری است و باید درمان شود. شما در صورت ابتلا به افسردگی بالینی نمیتوانید به این راحتی ها از رنج بیماری خارج شوید.
سیاری از عوامل می توانند در افسردگی نقش داشته باشند ، از جمله ژنتیک ، زیست شناسی مغزی و شیمی ، و حوادث زندگی مانند ضربه ، از دست دادن یکی از عزیزان ، رابطه دشوار ، تجربه کودک در اوایل دوران کودکی یا هر موقعیت استرس زا و بسیاری از اوقات تعداد کمی از اینها با هم ترکیب شده اند.
چرا سفر میکنیم؟
اگر از افرادی که همیشه سفر میکنند سوال کنید به شما خواهد گفت که در مقایسه با زندگی روزمره ، قطعاً چیزی در سفر وجود دارد که باعث
می شود احساس بهتری نسبت به روزهای عادی داشته باشید. حتی وقتی در یک روز دلهره آور منتظر قطار هستید یا بین دو غریبه در هواپیما تنگ نشسته اید ، این واقعیت که شما به مکانی جدید ، زیبا و جالب
می روید ، می تواند حتی بدخلق ترین افراد را نیز با لبخند روبه رو نماید . حتی انتظار برای رسیدن به جایی جدید نیز به اندازه کافی هیجان انگیز است.
سفر فقط به معنای یک تعطیلات ساده نیست، مشاهده همه چیز با دید دیگر است ، نفس جدیدی از تغییر و یادگیری از تجربه های سفر، در سفر یک رشد ذهنی وجود دارد و خود این موضوع به صورت ناخود آگاه تغییرات اساسی در ذهن ایجاد میکند.
پرفسور و نویسنده آدام گالینکسی گفته است که “تجارب مختلف و جدید باعث انعطاف پذیری شناختی و هم افزایی اندیشه میگردد و توانایی ایجاد ارتباطات عمیق بین اشکال متفاوت را افزایش می دهد.” این اساساً به این معنی است که اصوات ، مناظر ، بوها و تنوع جدید همه باعث ایجاد سیناپس خلاقیت در مغز می شود.
سفر ، راه حل مسئله را هموار می کند
افسردگی را می توان از بسیاری جهات ، به اشکال مختلف پرورش داد ، اما هنگامی که از افسردگی رنج می برید ،
تمایل دارید که از دیگران جدا و بیگانه باشید. این از آنجا ناشی می شود که اطرافیان شما احساس شما را درک نمی کنند. افسردگی باعث می شود شما احساسات و اعتقادات نامطلوب درونی خود را که می تواند شما را از محیط های بیرونی جدا سازد گسترش دهد در صورتیکه اینگونه محیط ها بیرونی میتوانندبه طور بالقوه برای بهبود شما موثر باشد.
مسافرت درهای موقعیت ها و لحظاتی جدیدی را باز می کند که شما را ملزم می کند به آنچه در اطراف شما اتفاق می افتد توجه کنید، مغز شما ساخته شده است که به روش های مختلف فکر کند و مشکلاتی را حل کند که لزوماً در زندگی روزمره با آنها روبرو نخواهید شد. زندگی که
می دانید ممکن است تحقیرآمیز باشد و تکراری و عامل اصلی افسردگی،که نه تنها این ، بلکه درهای رویارویی با دوستان جدید نیز گشوده می شود و این فرصتی کمتر برای تأکید بر احساسات شما ایجاد می کند و شما را از این که بیش از حد روی افکار ناخوشایند تمرکز کنید دور میکند.
سفر نه تنها قدرت مغز شما را غنی و قوی می کند ، بلکه سلامت قلب را نیز تقویت
می کند. مطالعه قلب Framingham نشان داد که کسانی که چندین سال مرخصی نمی گرفتند بیشتر از کسانی که سالانه مسافرت می کنند دچار حملات قلبی می شدند.
و جالب تر اینکه حتی برنامه ریزی و رویای سفر در آینده
می تواند تاثیر بسزایی در ایجاد حالت خوشبختی در شما قبل از سفر داشته باشد و این یعنی شما قبل از سفر در حین سفر و بعد از آن با خاطرات خوب سفر درگیر هستید و مجالی برای افکار پریشان نخواهید داشت.
البته حواس پرتی (distraction )هرگز درمانی برای افسردگی نیست ، اما با گذشت زمان مغز شما عادت
می کند تا این اندازه در مورد افکار منفی درونی خود تمرکز نکنید و به شما امکان می دهد دیدگاه های مختلف را همزمان ببینید. این به شما قدرت
می دهد تا دوباره رویای خود را ببینید. ایجاد خاطرات مثبت جدید می تواند به شما در درک نیرویی که برای مبارزه با افکار منفی درونی خود دارید ، کمک کند.
سفر به شما می آموزد که چه چیزی ممکن است
افسردگی می تواند منجر به ایجاد احساس کم ارزش بودن و ایجاد باورهایی شود که باعث می شود فکر کنیم در انجام و دستیابی به بسیاری از کارها ناتوان هستیم. عدم توانایی در باور ، عدم قدرت را در رسیدن آرزوها به وجود می آورد.
این می تواند ما را از دیدن پتانسیل واقعی خودمان محو کند. مسافرت می تواند به ما روش هایی را آموزش دهد که هیچ تجربه دیگری قادر به انجام این کار نیست ، به ما نشان
می دهد بیشتر آنچه فکر
می کنیم غیرممکن است در واقع امکان پذیر است.
مسافرت حس الهام بخشی ایجاد می کند که می تواند درک ما از خود و اطرافیانمان را تغییر دهد. وقتی در سفرهای خود با افرادی روبرو
می شوید که زندگی خود را بر اساس خواسته های خود انتخاب کرده اند ،و نه آنچه جامعه انتظار دارد ، این
می تواند به ایجاد ایده ها و عقاید جدید کمک کند، وقتی
می بینید مردم به رغم نبود جاده ای هموار بواسطه وجود افراد ناسالم جامعه باز به موفقیت می رسند ، این باور را به شما القا می کند که شما هم میتوانید.
هنگام مسافرت ، شما آزادانه
می توانید آنچه می خواهید بخرید ، بخورید و…
می بینید که چه می خواهید و هر کاری را که می خواهید انجام دهید ، انجام می دهید در صورتیکه که گاهی اوقات افسردگی به شما اجازه نمی دهد حتی در مورد زندگی روزمره فکر کنید یا حتی سعی کنید به آن فکر کنید،در همین رابطه دولتمردان کشورهای فوق پیشرفته یارانه های سفر را اجباری کرده تا همیشه مردم این کشورها سرزنده و خلاق باشند و بلعکس آن در کشورهای جهان سوم و درحال پیشرفته با علم به این موضوع و تعیین بودجه برای آن یارانه های گردشگری فقط مختص به گروهی خاص میگردد تا جامعه سهم خود را از سفر و به طبع آن خلاقیت از دست بدهد و هوشیاری وشادی جای خود را به افسردگی بدهد.
سفر به شما کمک می کند تا تصویر بزرگ را ببینید:
زندگی ما از مجموعه ای از لحظات تشکیل شده است که منجر به لحظات بزرگتری
می شود. در حالی اگر که در قسمتهای کوچکتر با شکست روبرو می شویم هدف کلی خود را فراموش می کنیم. افسردگی می تواند این کار را با شما انجام دهد. وقتی در زندگی روزمره با دیوارهای آجری روبرو
می شویم ، فرصتی برای گام برداشتن و ارزیابی درست مشکلات خود پیدا نمی کنیم. بعضی اوقات افسردگی باعث می شود که نگاه ما به زندگی نگاه اشتباه به جهان باشد.
سفر به ما این امکان را می دهد تصویر بزرگتری را ببینیم.
که می تواند به ما کمک کند تا افکار و عقاید خاصی را در منظر خود قرار داده و نحوه صراحت فکر کردن را ارزیابی کنیم.
این یکی از راه هایی است که چگونه سفر می تواند به شما در مبارزه با افسردگی کمک کند. وقتی خود را از محیط معمول خود بیرون می آوریم ، مجبور می شویم به معنای واقعی کلمه دنیا را از چشم های مختلف ببینیم. جمع آوری تمام تجربیاتی که هنگام مسافرت داریم
می تواند یک روند فکری کاملاً جدید ایجاد کند که می تواند به شما کمک کند تا بر افسردگی غلبه کنید.
جهان خودش می تواند یک ضد افسردگی طبیعی باشد:
هرگز زیبایی و شگفتی گسترده ای را که زمین فراهم می کند و تأثیر آن بر ما به عنوان انسان دست کم نگیرید.
از غروب خورشید تا طلوع آفتاب ، تا خوشبختی که احساس می کنید و با آن روبرو می شوید ، هنگام سفر زیبایی واقعی در انتظار شماست.
می توانید زیباترین لحظات سفر خود را با فیلم ضبط کنید ، اما همیشه می توانید چشمان خود را ببندید و به یاد بیاورید که تجربه آن لحظات چگونه بوده است.
هیبت در رفاه و شادی ما تأثیر بسزایی دارد و این امر هنگام مسافرت به شهرها و کشورهای مختلف به وفور مشاهده
می شود و وقتی به مکان های مختلفی مانند ایسلند یا هند شمال شرقی سفر می کنید درک میکنید که طبیعت واقعی چیست. در جهانگردی کند (slow tourism )شرکت کنید. با باورنکردنی ترین مناظر و حیوانات جهان ، دیدن همه چیز یک عمر سفر طول می کشد. یکدلی با طبیعت ممکن است کمی معنوی و عرفانی به نظر برسد اما تحقیقات نشان داده که این یک روش واقعی برای غلبه بر افسردگی است. مسافرت کردن ، فرصتهای بی نظیری را ایجاد می کند که به ما کمک
می کند تا بیشتر از این که این سیاره از نظر ذهنی به ما دیدگاه دهد ، قرار بگیریم.
تهیه شده در گروه آموزشی_انگیزشی دفتر خدمات مسافرتی سفرهای نمونه آمیهان